سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جمعه 103 اردیبهشت 21: امروز

سلام

 

ویژه نامه ماه مبارک رمضان 87


هی فلانی !

بی خیال این پست شو !!!!


 نوشته شده توسط رهرو در چهارشنبه 87/7/3 و ساعت 2:33 عصر | نظرات دیگران()

پست اول در اعتکاف ( 25 تیرماه 1387)

انشالله اعتکاف بزرگ جوانان شیراز در مصلی نماز جمعه تا ساعاتی دیگر آغاز می گردد.
تنها دعایم در این اعتکاف این است : " اللهم اخرج حب الدنیا من قلبی "، چرا که : حب الدنیا راس کل خطیئه


انشالله دعاهای تمامی معتکفین عالم برآورده شود، مخصوصا دعای فرج و سلامتی حضرت صاحب (عج)

--------------------------------------------------
17 تیرماه 1387

خراب کردم                    خراب کردی                     خراب کرد
خراب کردیم                   خراب کردید                     خراب کردند

 ناامید نشدم                  نامید نشدی                     ناامید نشد
ناامید نشدیم                 ناامید نشدید                    ناامید نشدند

معتکف می شوم            معتکف می شوی              معتکف می شود
معتکف می شویم           معتکف می شوید              معتکف می شوند


انشالله در اعتکاف 25000 نفری جوانان شیراز، با تمام دوستان معتکف درگاه رحمتش هستیم.

اعتکاف بزرگ جوانان شیراز

قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم - زمر / 53

بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است‏.


 نوشته شده توسط رهرو در دوشنبه 87/4/17 و ساعت 11:40 صبح | نظرات دیگران()

بسم ربی

مجموعه تصاویر پشت زمینه ویندوز

سلام،‌ خواستم به مناسبت میلاد بانوی دو عالم،‌ حضرت فاطمه زهرا (س) مطلبی بنگارم، دیدم آنچه مرحوم دکتر شریعتی درباره حضرتش گفته است،‌ هم کلامی است گیرا و هم کمتر دوستان شنیده اند.
کتاب "فاطمه،‌ فاطمه است"‌ مرحوم شریعتی که پیاده شده سخنرانی وی در حسینیه ارشاد است،‌ به راستی خوب توانسته است شخصیت و جایگاه زن را بیان نموده و در آخر مرثیه ای عظیم بر شخصیت عظیم حضرت زهرا بیاورد،‌ آنچنان که قطعا خواننده را به حرکت در جهت شناخت بانوی دو عالم،‌ حضرت زهرا وا میدارد.

پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانید.
متن زیر قطعاتی است از این کتاب با اندکی تلخیص.

فاطمه یک "زن" بود،‌آنچنان که اسلامی میخواهد که زن باشد،‌ تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.
وی در همه ابعاد گوناگون "زن بودن" نمونه شده بود.
مظهر یک "دختر" در برابر پدرش.
مظهر یک "همسر" در برابر شویش.
مظهر یک "مادر" در برابر فرزندانش.
مظهر یک "زن مبارز و مسئول" در برابر زمانش و سرنوشت جامعه.
وی خود یک "امام" است،‌ یعنی نمونه مثالی یک تیپ ایده آل برای زن، یک "اسوه"،‌ یک "شاهد" برای هر زنی که میخواهد " شدن خویش" را انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش،‌با مبارزه مدامش در دو جبهه داخلی و خارجی،‌در خانه پدرش،‌ خانه همسرش، در جامعه اش،‌ در اندیشه و رفتار و زندگیش " چگونه بودن" را به زن پاسخ می دهد.
در میان همه جلوه های خیره کننده روح بزرگ فاطمه،‌ آنچه بیش از همه برای من شگفت انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگان و هم پرواز روح عظیم علی است.
او در کنار علی تنها یک همسر نبود،‌ که علی پس از او همسرانی دیگرنیز داشت. علی در او به دیده یک دوست،‌ یک آشنای دردها و آرمان های بزرگش مینگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرار آمیزش و همدم تنهایی هایش.
این است که علی هم او را به گونه دیگری می نگرد و هم فرزندان او را. پس از فاطمه،‌ علی همسرانی میگیردو از آنان فرزندانی می یابد،‌ اما از همان آغاز فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا می کند،‌ اینان را "بنی علی" می خواند و آنان را " بنی فاطمه".
شگفتا در برابر پدر،‌‌ آن هم علی، نسبت فرزند به مادر.
و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونه دیگری می بیند،‌ از همه دخترانش تنها به او سخت می گیرد (1) ، از همه تنها به او تکیه می کند، او را – در خردسالی – مخاطب دعوت خویش میگیرد.
خواستم از "بوسوئه" تقلید کنم‌، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لوئی،‌ از "مریم " سخن می گفت.
گفت : هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده اند.
هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب،‌ ارزش های مریم را بیان کرده اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان،‌ در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقه شان را به کار گرفته اند.
هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان،‌ چهره نگاران،‌ پیکره سازان بشر،‌ در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کرده اند.
اما مجموعه گفته ها و اندیشه ها و کوشش ها و هنرمندی های همه در طول این قرن بسیار، به اندازه یک کلمه نتوانسته است عظمت های مریم را باز گویند که " مریم مادر عیسی است."
و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم.
باز درماندم.
خواستم بگویم که " فاطمه دختر خدیجه بزرگ است." دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که " فاطمه دختر محمد (ص) است." دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که " فاطمه همسر علی است." دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که " فاطمه مادر حسنین است." دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که " فاطمه مادر زینب است." باز دیدم که فاطمه نیست.
نه،‌ این ها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه‌، فاطمه است.

پ.ن :

1- دیگر دختران پیغمبر،‌ رقیه و ام کلثوم، در آغاز عروس ابولهب بودند و پس از بعثت به دستور وی پسرانش آن ها را طلاق گفتند تا هم به پیغمبر اهانت کرده باشند و هم او را در فشار روحی و مالی قرار دهند. عثمان که جوانی ثروت مند و از خانواده اشرافی بود رقیه را گرفت و با او به حبشه هجرت کرد،‌ در مدینه رقیه مرد و سپس ام کلثوم را گرفت. لقب ذورالنورین – برای عثمان – از اینجاست.
2- پیشاپیش سالروز میلاد حضرت زهرا (س) و روز زن بر مادران،‏ بانوان،‏ همسران و بلکل همه عناصر اناث جامعه تبریک عرض میکنم.


 نوشته شده توسط رهرو در یکشنبه 87/4/2 و ساعت 12:55 عصر | نظرات دیگران()

توضیح :‌ از اونجایی که میزان مثبتیت (!) پست های قبلی بالا زده بود،‌ گفتم یه مطلب انتفادی، ‌اجتماعی، ‌اقتصادی،‌ فرهنگی بنویسم.

از سال 1382 یک حساب الکترونیک توی یکی از بانک های دولتی افتتاح کردم و از همون موقع هم کارت خودپرداز ( ATM Card ) دریافت کردم و از همون موقع هم استفاده میکنم.

5 تا کارت خودپرداز از سه بانک مختلف دارم و متاسفانه هر بار که پولی لازم دارم باید حداقل 5 تا خودپرداز رو چک کنم.

یک تحلیل خیلی ساده به نظرم رسید :

1-       یک ماه 30 روز و 4 هفته دارد.

2-      هر هفته دو روز آخر هفته (‌ پنجشنبه – جمعه ) ‌دارد.

3-      از 25 هر ماه موقع پرداخت حقوق به کارمندان دولت می باشد.

طبق تجربه دو روز آخر هر هفته تقریبا و تحقیقا هیچ خودپردازی پیدا نمی شود که حتی بتوانید مبلغی ( ‌کمتر از 40 هزار تومان ! ) از آن دریافت دارید.

از روز پرداخت حقوق به کارمندان ( ‌25 هر ماه ) هر خودپرداز فقط به کارت های بانک مرتبط با خود پاسخ می دهد.

به فرمول زیر دقت نمایید :

30-(4*2)-5=17

با یک حساب سر انگشتی هر کارت اعتباری فقط 17 روز در یک ماه قابل استفاده است،‌ حالا به این زمان، مواقع تعطیلات چند روزه رسمی،‌ عید نوروز و .... اضافه کنید.

به سراغ شعب بانک می رویم،‌ طبق آنچه در تحقیقات کاملا غیر کارشناسی خود به آن رسیدم، در شعب بانک ها،‌هیچ مسئول مستقیمی برای رسیدگی به امور خودپرداز وجود ندارد و انصافا هیچ گاه ندیدم که کارمندی از کارمندان زحمتکش شعب دلشان به حال بیچارگانی که ساعت ها در صف یک خودپرداز ایستاده اند بسوزد.

حدس من این است که این کم لطفی به خودپردازها از سوی شعب به خاطر عدم دریافت کارمزد از سوی بانک برای ارائه خدماتی است که ارائه می کند،‌ که صد در صد غیرکارشناسانه و انشالله اشتباه است.

حال تبلیغات عظیم شبکه بانکی کشور را در صدا و سیما و خیابان و .... ببینید، که چطور سیستم شتاب (شبکه تبادل اطلاعات بانکی) را تبلیغ می نمایند.

و اما به واقع استفاده هایی که می توان از این شبکه نمود بیشتر از آن است که در این مقال بگنجد،  پرداخت قبوض،‌ خریدهای اینترنتی،  رد و بدل کردن پول بین حساب ها و ...... که قطعا کاربرد فناوری اطلاعات را در سیستم بانکی کشور می توان مشاهده نمود.

آنچه مسلم است مسئولین همیشه در صدد ارائه خدمات بهتر به مردم بوده اند و راه اندازی این سیستم هم قطعا در همین جهت بوده است و خب شاهد هستیم که مردم نیز از این سیستم به خوبی استقبال نموده اند،‌ اما این نوع برخوردهای بد و خدمات ناجور واقعا میل مردم را به استفاده از این خدمات کم و یا بعضا از بین می برد.

امید که با شناخت هر بیشتر از فناوری اطلاعات و مزایای استفاده از آن بتوان نظام های برتر بانکی،‌ فرهنگی،‌ اقتصادی و ... را راه اندازی نموده و سعی در ارائه خدمات پیشرفته به مردم نمود.

پ.ن : 

1- نظراتم قطعا کارشناسی نیست و براساس یک سری تجربه های شخصی خودم و دوستان است.

2- لطفا پیش از ارسال مطلب کامنت نگذارید، قابل توجه عزیزانی که برای کامنت گذاشتن در وبلاگ های مردم با یکدیگر مسابقه گذاشته اند !


 نوشته شده توسط رهرو در پنج شنبه 87/3/30 و ساعت 7:29 عصر | نظرات دیگران()
بسم ربی
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت/ فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر / کنایتی است که از روزگار هجران گفت
نشان یار سفرکرده از که پرسم باز / که هر چه برید صبا پریشان گفت
من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب/ که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
مزن زچون و چرا دم که بنده ی مقبل / قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت
 
نیت کرده بودم تا بعد از شهدای کانون، دیگر منم نزنم و دست از نوشتن بردارم....
اما داغ امروز خیلی عظیم تر از داغ 24 فروردین بود، داغ 14 خرداد 1368
داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیده ایم. یک بار دیگر این رسول اکرم است که در دنیا رفته است، یک بار دیگر این علی است که به شهادت رسیده است، یک بار دیگر این فاطمه است وحسن است وحسین است که ما را داغدار کرده اند، یک بار دیگر این مهدی است که در حجاب غیبت رفته است.دست ما اگر به نخل بلند وجود او نمی رسد، دست خمینی که می رسید. او آمد تا معنای «انتظار» را به این امت بیا موزد، در آینه وجود خود که اسوه مصادیق منتظران بود، و اکنون دیگر دور افلاک را مرادی نیست جز آنکه منتظر مهدی باشد.(1)
صبر جمیل است اما نه در مرگ تو، و بی تابی زشت است اما نه در جدایی از تو، و مصیبت تو عظیم است، و پیش از تو و پس از تو هرچه مصیبت باشد کوچک است و آسان است. با ما سخن از زیبایی صبر و قبح جزع نگویید! اینجا میزان در هم می امیزد. مصیبت آن همه عظیم است که از بی تابی چاره ای نیست :
ان الصبر لجمیل الا عنک
و ان الحزع لقبیح الا علیک (2)
 
آنچه در از دست دادن خمینی کبیر بر دنیا گذشت را قرن ها بعد باید بررسی کرد و ما به علت نزدیکی به واقعه و عظمت واقعه از درک آنچه اتفاق افتاده است ناتوانیم.
( بنگرید به بررسی میزان حضور مردم در مراسم وداع با دو رهبر دینی جهان، پاپ و خمینی کبیر )
 
خمینی رفت و ما همچنان از درک آن واقعیت عظیم تاریخی که به دست ما داده است وا مانده ایم، خودش فرمود این انقلاب اسلامی امانتی است الهی که مدتی آنرا به دست شما داده اند.
خدایا چه شده است که گاه حتی خودی ترین ها هم .....
در قضیه بمب گذاری رهپویان با دو بعد از امانت داری این انقلاب برخورد کردم، اولی را در صدا و سیما دیدم و دیگری را در دادستانی کل کشور ( جناب آقای آیت الله دری نجف آبادی، حفظه الله )
و اما صدا و سیما
فکر کنم آنچنان همه در مورد این موجود (!!!) سخن گفته باشند که دیگر جایی برای سخن گفتن این کمترین نباشد، نمیدانم مدیران صدا و سیما در حال انجام دادن چه اشتباه تاریخی هستند، نمیدانم آیا سیاست های اتخاذ شده این دستگاه عریض و طویل به واقع با سیاست های نظام هماهنگ است یا باز بعضی تیر در چشم و خار در گلوی بر اثر رفتار های این موجود هستند ؟
نمیدانم آیا حضرات آیات و علما بیشتر احتمال اشتباه دارند یا مسئولین این دستگاه ؟!
بنگرید به :
ابراز نگرانی آیت الله مکارم سکولار شدن رسانه ملی
انتقاد آیت الله مکارم شیرازی از صداوسیما
آیت الله مکارم شیرازی : صداوسیما انتقادها را بپذیرد
انتقاد شدید حجت الاسلام پناهیان از صداوسیما
انتقاد شدید آیت الله امینی از تعابیر خرافی مداحان درباره امام زمان و ترویج آن توسط صدا و سیما
انتقادات شدیداللحن نوه آیت الله کاشانی از سیما
انتقاد آیت الله مهدوی کنی از سریالهای صداوسیما در ماه رمضان
انتقاد حجت الاسلام انجوی نژاد به صدا و سیما ( نامه حجت الاسلام انجوی نژاد به مهندس ضرغامی )
و چندین و چند نمونه دیگر که خواننده عزیز بیشتر از حقیر به آن ها واقف است.
رهبر انقلاب در پیام تسلیت به مناسبت شهادت شهدای مظلوم رهپویان فرمودند " پرواز شهادت‌گونه‌ی جمعی از شیفتگان وصال دوست و زخمی شدن جمعی بیشتر انجامید، این جانب را مصیبت‌زده کرد. "
نمیدانم آیای جناب ضرغامی و مدیرانشان از رهبر انقلاب هم انقلابی تر هستند و دلشان بیشتر برای امنیت ملی می سوزد ؟؟؟
در جای دیگر پیام حضرت آقا آمده است : " از مسئولان می‌خواهم که وظایف خود در پیگیری این حادثه را با اتقان و سرعت لازم انجام دهند. "
مسئولین صدا و سیما – چه صدا و سیمای فارس و چه مرکز – باید پیش از اینکه بخواهند در پیشگاه عدل الهی پاسخگو باشند باید ببینند به این امیر ولی زمان خود عمل کرده اند یا خدای نکرده خواسته دل خود را درگیر کرده اند.
 
- حضرت آیت الله مکارم شیرازی به مناسبت چهلم این شهدا، در قم مراسم برگزار کردند، خیلی از علما و حضرات آیات در این مراسم شرکت کردند، خودم مستقیما از حضرت آیت الله مکارم شنیدم که جناب آقای حجت الاسلام گلپایگانی – رئیس دفتر مقام معظم رهبری – از اول مجلس جلو درب ورودی مجلس ایستاده بودند و خود را صاحب مجلس می دانستند، سخنران قابلی چون حجت الاسلام سید احمد خاتمی – امام جمعه موقت تهران با حکم رهبری – در این مجلس سخنرانی نمودند، اینقدر از علما توی مجلس بودند که نمیدانم اسم کدام بزرگوار را بیاورم، آنوقت چنین برنامه ای با این عظمت برگزار شد، آنوقت حتی دریغ از پخش دقایقی از آن ....
احتمالا برخوردی با پخش مسابقه فوتبال لیگ دسته سوم جام گل کوچیک جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی داشته  نمیدانم آن ها هم گل کوچیک میزنن یا نه، کاش صدا و سیما یه عظمی بکنه یه فرهنگسازی بکنه برای گسترش فرهنگ گل کوچیک و تیغی زدن در بقیه کشورها –
بعد از مراسم چهلم که با سخنرانی حضرت آیت الله دری نجف آبادی – دادستان کل کشور – برگزار شد، جلسه ای داشتیم، در اون یکی از دوستان با ذوق و شوق می گفت بالاخره امشب صدا و سیما توی اخبار اعلام کرده که مراسم چهلم شهدا برگزار شد، البته صدا و سیمای جناب ضرغامی که سعی می کند یادش باشد که نوک حمله تیم غاز چرانان صحراهای شمالی بورکینافاسو سومین گل عمر خودش را در بازی با کدام تیم زده است، چندان برای خودش لازم نمی دید که بفهمد بابا تعداد شهدا 11 تا نبود، شهدای بمب گذاری رهپویان 14 نفر بودند !!!!! (3)
پیش خودم گفتم چقدر بدبختیم که باید خوشحال باشیم بعد از 40 روز دوستان به این فکر افتادن که 11 نفر از شهدامون رو قبول کردند!
وضعیت بچه های کانون در این واقعه من را یاد شخصیت اول فیلم آژانس شیشه ای می اندازه، و جمله تاریخی که امنیت ملی را بی بی سی و سی ان ان نمی سازند، امنیت ملی ما را همین شهدا و جانبازان می سازند....
و اما دادستانی کل کشور
دقیقا از یک یا دو روز بعد از انفجار، دوستان ما در کانون با شخصی ناشناس آشنا می شوند که بعدا مشخص می شود مامور آیت الله دری نجف آبادی بوده است، در تمامی مراسم ها شرکت می کند، به منزل همه شهدا سر میزند (4) و...
چنان با دقت عمل قضایا را بررسی کرده بودند که واقعا مثل زدنی است و بعد هم که حضرت آیت الله دری نجف آبادی بزرگوارانه با حضور و نظارت خود دل بچه ها را به دست آوردند و از راه افتادن نحله های فکری ضد نظام - در بین بچه مذهبی ها و هیئتی ها، که داشت به علت برخورد بد بعضی مسئولین شکل می گرفت - پیش گیری کردند.
در برخورد از نزدیک با آیت الله دری نجف آبادی، معنی استوانه نظام را فهمیدم و با تمام وجودم درک کردم. ( خداوند همه دلسوزان نظام را حفظ نماید. )
ببخشید خیلی طولانی شد.
بازم هم ایام رحلت خمینی کبیر، آن ابراهیم زمان را تسلیت عرض می کنم و عافیت و طول عمر را برای خلف صالحش از درگاه احدیت مسئلت دارم.
 
  
1-      داغ بی تسلی – شهید سید مرتضی آوینی (ره)
2-      فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت - شهید سید مرتضی آوینی (ره)
3-      در خبر شب چهلم، اخبار ساعت 21 ، تعداد شهدا را 11 نفر اعلام کرده بود !
4-      به گفته دوست عزیزم جناب حنیف


 نوشته شده توسط رهرو در سه شنبه 87/3/14 و ساعت 11:1 صبح | نظرات دیگران()

نظر سنجی کانون رهپویان پیرامون حادثه اخیر


مطلب زیر رو دقیقا 2 ساعت قبل از اتفاق حسینیه زدم.اون موقع حتی فکرش رو هم نمی کردم که اینقدر راحت باب "شهادت" باز بشه و باز هم جا بمونم.........


اینقدر دوستان عزیز وبلاگی و وب سایت ها و .... پیرامون قضیه نوشتند که فکر نمی کنم چندان لزومی داشته منم دلیلی بیارم واسه اینکه :
- خواست خدا با خواست ما فرق داره
- بمب گذاری با انفجار مین ضد تانک فرق داره
- شهید با جان باخته و کشته شده فرق داره
- جانباز با مجروح فرق داره
- و هزار تا فرق دیگه که نمی دونم چرا نمی خوان بفهمن ؟!!!؟؟؟
اینقدر این چند روزه تحلیل های مختلفی شنیدم و خودم هم تحلیل هایی کردم که دیگه حسش رو ندارم بنویسم.
و اما چند تا مطلب :
- و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بین احیاء عند ربهم یرزقون ( نمی دونم چرا صدا و سیما بچه هایی که توی فلسطین از شدت گرسنگی از دنیا میرن رو شهید اعلام میکنه ولی عزیزانی که در حین عزاداری از دنیا رفتن رو جانباخته .... گرچه خدا توی آیه ای که ذکر کردم، تکلیف همه رو مشخص کرده )
- متاسفانه یا خوشبختانه نکات زیادی که ممکنه خیلی از عزیزان بی خبر باشند رو شنیده و دیدم که تقریبا خیالم راحته. تازه ندیده بودم هم همین بود، خون اونم خون شهید هیچوقت پایمال نخواهد شد.
- بازم ما موندیم و شعارهایی مثل " آنانکه رفتند کاری حسینی کردند و آنانکه ماندند ...." و هزار تا از این حرفا... و حسرت از اینکه امثال شهید مسعود رضایی ( مسئول کمیته فلش Rv ) هیچوقت شعار ندادند و یک راست عمل کرد.
- نکته خنده دار برام اینه که بعضی ها میگن دلیل عدم اعلام بمب گذاری و دست دست کردن مسئولین، سفر قریب الوقوع مقام معظم رهبری به شیراز هست، خیلی خنده داره، کی یاد دارید که حضرت آقا به خاطر ترس!!!! از انفجار و بی امنیتی کاری رو تاخیر انداخته باشن ؟؟ آقایان .......
از روز یکشنبه تصمیم داشتم یک کاری رو بین وبلاگ نویس ها شروع کنم ولی ترسیدم اقدام علیه امنیت ملی !!! قلمداد بشه . به هر حال تصمیم گرفتم شروعش کنم. از دوستان عزیز وبلاگ نویس جناب " کوثر " ، " حنیف"، " صبا "، عطر سیب" و تمامی عزیزانی که این مطلب رو می خونن میخوان که طی نامه ای به بزرگواران زیر توضیحاتی پیرامون اتفاقات گذشته و مصلحت ها و واقعیت ها بنویسند :

-          مقامات تصمیم گیرنده استان ( )

-          مقامات رسانه ای استان، مخصوصا رسانه ملی
.......

اینقدر خیالم از بابت وقایع راحته که اصلا اصلا شکی ندارم که حق کسی بخواد خورده شه، فقط توکل به خدا می کنیم و لو کره البعضیا(!)
...خیلی حرفا دارم، حیف که واقعا اصلا وقتش رو ندارم و باید به کارهای دیگه برسم.
خدا عاقبتمون رو به خیر کنه.

-------------------------------------------------------------------------

سلام

بابت تاخیر این همه مدت عذر خواهی میکنم.
مدت مدیدی هست دارم پیرامون سلسله مطالبی با عنوان " عصر کوتوله ها " فکر می کنم. فکر می کردم توی هفته اول تعطیلات آمادش می کنم ولی خب گرفتاری ها نذاشتن مطلبم کامل بشه.دلم هم نمیخواست قبل از پرداختن به اون مطلب  چیز جدیدی بنویسم.
اما امروز اتفاقی افتاد که مجبور شدم دست به قلم بشوم و اندکی بنویسم. گرچه کلیشه ای و کاملا تکراری، اما گاهی تکراری صحبت کردن و از کلیشه گفتن هم بدک نیست، آدم متنبه بشود با هر چی میخواهد بشود . کلیشه باشد، تکرار باشد یا هر چیز دیگر....

یه اتفاق ساده : یک پسر جوان که ظاهر در مغازه ای درست روبروی دفتر کارمان کار می کرده از دنیا رفته. (1)

مرگ !!!!!

واقعیتی بسیار غریب و قریب !
هر روز آگهی های فوت زیادی سر راهمان می بینیم.
پیر و جوان.... غنی و فقیر .... عالم و جاهل و .....
همیشه هم برای همسایه نیست، گرچه اکثر ما آن را برای همسایه می خواهیم.
هر روز آدم های زیادی می میرند و من و ما !!!!؟؟؟
-          هنوز نماز صبح هامان یا قضا می شود یا لب طلایی و دم طلوع آفتاب می خوانیم.
-          هنوز گذاشته ایم پیر شویم تا عظم بر ترک گناه کنیم و توبه ...
-          هنوز نه توشه ای داریم و نه راهی را یافته ایم برای فرار از آن همه انذار مرسلین
-          هنوز محتاج التماس به چشمهایمان هستیم برای کم شدن اندکی از بار گناهانمان
-          هنوز کاسه چه کنم چه کنم دنیا دستمان است.....
-          هنوز با سرعت باور نکردنی به سمت اجل می رویم ولی باز هم به فکرش نیستیم.
-          هنوز دل می شکنیم – مثل آب خوردن
-          هنوز بد قضاوت می کنیم – مثل ...
-          هنوز گناه های ابتدایی رو هم ترک نکردیم !!! غیبت / تهمت / دروغ و ....... (2)
-          گناه
-          گناه
-          گناه
پدرمان را در آورده است این گناه.....
حضرت آیت الله قاضی فرموده اند :  " من احتمال می دهم این آقای بهجت اصلا در زندگی گناه نکرده باشد !!!! "
نکند فکر می کنیم استاد اعظم جناب آیت الله قاضی شوخی می کنند ؟؟؟
خود آیت الله بهجت فرموده بودند : " استاد ما جناب قاضی تعداد کسانی که در شبهای کل ماه رمضان در مسجد کوفه در قنوت نماز وترشان ابوحمزه ثمالی را هر شب می خواندند 70 نفر بود، ولی امروز  باید اینقدر بگردیم تا نمونه ای از ایشان پیدا کنیم .... " (3)
و من و ما ؟؟؟؟!!!!!
هنوز به فکر بچه گول زنک هایی هستیم که حتی امثال من میدانیم که به دردمان نمی خورد ها !!! ولی باورمان نمیشود. چه کنیم دنیا است دیگر ؟؟؟ (4)

 
پی نوشت :

1- نه ایشان را دیده بودم و نه می شناختم. شادی روح تمامی اموات فاتحه ای مرحتمت بفرمایید.
2- گناه ابتدایی !!! منظورم گناه هایی هستند که همه مان می شناسیمشان .
3- بخشی از سلسله مطالب " عصر کوتوله ها "
4- اینم توجیهی است به هر حال !
5 - تعدادی تصویری از جمع شدن افراد و دوستان در مراسم روز اول این مرحوم گرفته بودم که قسمت نشد آپلود کنم.
6- راستی کم کم اونایی که ایمیل و وبلاگ و سایت و .... دارند هم دارند می میرند. این یعنی عصر مرگ اینترنتی ها هم داره نزدیک میشه. حالا دیگه لابد یه فکری هم باید برای پسورد وبلاگ ها و ایمیل ها و ... بکنیم. من که فکرش رو کردم.
7- تقریبا وصیت نویسی رو هم آغاز کرده بودما،‏ ولش کردم. باز باید شروع کنم.....
8 - جز به تقدیم سر و جان و مال و هر چه داریم به محضر حق،‏ حاضر به رفتن از این دنیا نیستم !!!!
9- نه ولش کن،‏ راضیم به رضای خدا (‏ هر آنچه جانان پسندند )
10 - ببخشید خیلی بی نظم بود.




 نوشته شده توسط رهرو در شنبه 87/1/24 و ساعت 7:27 عصر | نظرات دیگران()

بسم الله

هشت سال از اولین شبی که کانون رهپویان رفتم گذشت. (1)
هشت سال نوری .....
اونروز همه کم سن و سال بودیم، کمتر کسی بینمون بود که حتی درسش تموم شده باشه، چه برسه به ازدواج و بچه داری!
اونروز همه با هم می نشستیم پای صحبت های دین و با هم سینه میزدیم و با هم اشک می ریختیم و بعدش هم با هم چایی میخوردیم (2) و می گفتیم و می خندیدیم....
آقا سید همیشه تاکید داشتن - و دارند - که همه بچه مذهبی ها باید توی همه ابعاد زندگیشون نمره 20 باشن، خیلی ها از اون جمع انصافا نمره 20 شدن، خیلی ها (3) ....
امروز از اون جمع بچه های کانون، مهندس و دکتر و وکیل و روحانی فاضل و ... کم نداریم، به لطف خدا.
همیشه از تنها چیزی که توی کانون می ترسم، به وجود اومدن جو تفرقه و باند بازی و این بچه بازی ها هست.
گفتم بچه بازی !
راستی چرا این جور رفتارها با وجودی که اسمش بچه بازی هست، ولی سراغ بچه نمیاد. هر چی می بینی اهل باند بازی و منم منم کردن هست، بزرگ بزرگ هست، هم سنی و هم بلانسبت سوادی و علمی.....

شکر خدا توی جمع کانون از این جور دو دستگی ها به نسبت جاهای دیگه خیلیییییییییییییییییی کم داریم، اینقدر که بهتره بگم اصلا نداریم.


و کشورم .......
و کشورم نیز همین طور
خدا رو شکر که رهبری عظیم الشان بالای سر کشور است و اجازه به هم ریختگی اوضاع رو نمیده.....
خدا رو شکر که درایت رهبرمان از تمامی رهبران کشوران جهان - چه در حال حاضر و چه گذشته - بعد از امام خمینی بی نظیره

و انتخابات......
همیشه از نزدیک شدن به ایام انتخابات دلشوره داشتم.
نه اینکه میترسم مثلا مردم شرکت نکنن و یا اینکه بلبشوری بشه یا ...
نه اصلا
فقط از یک چیزی بدم میاد. نه نه ، متنفرم.....
اون هم زد و بند ها و بداخلاقی ها و هزار کوفت و زهر مار دیگه هست که متاسفانه بعضا نزدیک انتخابات راه میفته.
به لحاظ کارم - شرکت صبح وصال - بعضا با خیلی از کاندیداها سر و کار دارم.
و واقعا بعضی هاشون .....
هیچی ولش کن.
من رو باش.
میخواستم از محرم بنویسم !!!! زدم تو خاکی
نزدیکای محرم که میشه آدم آروم آروم میشه، حتی خلافکارا، حتی عرق خورا، حتی من....
خدا عجب کشتی ی به امام حسین داده ها.
و سفینه الحسین اوسع و اسرع......
آیت الله فاطمی نیا:
دهه اول محرم، دهه تحول ست. موانع فیض را( بی احترامی به والدین یا حقی که برگردن داریم) برطرف کنیم.

-------------------------------
پی نوشت :
(1) اولین شبی که کانون رفتم، شب سالگرد عملیات کربلای 5، سال 79 بود که بحث "غم و اندوه در اسلام" رو آقا سید مطرح کرده بودن.
(2) یاد چایی های مسجد خیرات به خیر، شادی روح مرحوم جعفر خلیلی - مسئول فقید تدارکات کانون - صلوات
(3) راستی چرا تا بعضیا یه خورده نمرشون 20 میشه، یادشون میره کی بودن و این 20 شدن رو از کجا دارن ؟ طفلی خدا...


 نوشته شده توسط رهرو در پنج شنبه 86/10/20 و ساعت 1:1 عصر | نظرات دیگران()

خدا...

آقا اجازه مبحث امروز ما خداست
توضیح می دهید که جای خدا کجاست
؟

قرآن نوشته او همه جا هست و مادرم
اصرار می کند که کمی قبله سمت
راست...

-----------------

چه می کنید...

 وقتی که گرگ بره نما شد چه می کنید ؟
شیطان خدا نکرده خدا شد چه می کنید
؟!

در معبدی که خاطره ها در عبادتند
برقی جهید و قبله دو تا شد چه می کنید
؟!


-----------------

زمینی...

زخم دوباره باز شد و ایاک نستعین
تا اهدنا ال.... سرای تو راهی نمانده
است

مغضوب این جماعت پر هیا هوی شدم
افتادم از بهشت بر این ارتفاع
پست...

---------------------------------------------
پ.ن :

1- نمیدونم شعرها از کی هست !
2-به من می گویند خالی از احساس،‏ عاطفه،‏ دلتنگی و ... هستم،‏ جدا ؟؟؟ (‏ قبول ندارم،‏ در اکثر موارد ! )
3- در آستانه روز عرفه قرار داریم. فرمود هر کس از شب های قدر جا مانده خود را به روز عرفه برساند، اهمیت خواندن دعای عرفه اینقدر زیاد هست که حتی تاکید شده است اگر فکر می کنید گرفتن روزه ممکن است به قرائت دعا ضربه ای بزند، روزه را افطار کنید و به دعا برسید. ( راه برآورده شدن حاجات، دعای برای دوستان و برادران است....العاقل یکفی بالاشاره)


 نوشته شده توسط رهرو در یکشنبه 86/9/25 و ساعت 10:2 صبح | نظرات دیگران()

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

همزمان با 25 ذی القعده و سالروز پهن شدن زمین از مکه مکرمه و ایام زیارتی حضرت ثامن الحجج به طور کاملا از پیش تعیین نشده ای به بهانه اجلاس حکمت که به همت سازمان ملی جوانان  برگزار شده است خدمت آقا علی بن موسی الرضا رسیدم.

در کارگروه توسعه فرهنگی،‏ چشم انداز و رصد فرهنگی 2-3 روزی به مباحث این چنینی خواهیم پرداخت.

به قول حاج اقا اسمعیل پور ،‏ اگر فقط امام رضا هم بود کافی که هیچ از سرمان هم زیاده بود........

به هر حال دعا گو هستم.

 کاش بودم....................


 نوشته شده توسط رهرو در پنج شنبه 86/9/15 و ساعت 10:6 عصر | نظرات دیگران()

یا حبیب من لا حبیب له
کم کم دارم اینروزا برا این سوال ذهنیم جواب مناسبی پیدا می کنم که چرا بعضی ها اینقدر اصرار دارند  تو دنیا "تنها" باشند یا اینکه حداقل اصرار دارند " خودشون رو تنها نشون بدن " !!!

واقعا تنهایی عالم بی نظیریه.

بیخود نیست که دکتر شهید مصطفی چمران، تنهایی را یکی از بزرگترین نعمت هایی میدونه که خدا بهش ارزانی داشته است.
بخشی از کتاب " بینش و نیایش " دکتر چمران رو در این آدرس بخونید بد نیست ( حتی اگه خوندینش باز هم یه بار - نه نه صدها بار -  به خوندنش می ارزه )
http://www.chamran.org/books/binesh-va-niayesh/5

 " تنهایی " دنیای جالب و زیبایی داره ........

البته منظورم تنهایی که بعضی هامون به دلایلی مثل " بد خلقی " ، " خود رو از دیگران بالاتر و بهتر دونستن " ، " به درد نخور بودن "، "حوصله دیگران رو نداشتن" و...... بهش دچاریم نیستا.

دقیقا منظورم تنهایی از جنس " کمال الانقطاع الی الله" و " من آنس بالله توحد" هست.
دست و دلم می لرزه برای رسیدن به این تنهایی....
خدایا نصیب هممون کن

 الهی هب لی کمال الانقطاع الیک
-------------------------

پ . ن : ببخشید اینقدر در هم برهم
یهویی شد، بدون فکر قبلی!


 نوشته شده توسط رهرو در چهارشنبه 86/9/7 و ساعت 1:36 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4      >

 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقل مکان
[عناوین آرشیوشده]