بسم ربی
سلام، خواستم به مناسبت میلاد بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) مطلبی بنگارم، دیدم آنچه مرحوم دکتر شریعتی درباره حضرتش گفته است، هم کلامی است گیرا و هم کمتر دوستان شنیده اند.
کتاب "فاطمه، فاطمه است" مرحوم شریعتی که پیاده شده سخنرانی وی در حسینیه ارشاد است، به راستی خوب توانسته است شخصیت و جایگاه زن را بیان نموده و در آخر مرثیه ای عظیم بر شخصیت عظیم حضرت زهرا بیاورد، آنچنان که قطعا خواننده را به حرکت در جهت شناخت بانوی دو عالم، حضرت زهرا وا میدارد.
پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانید.
متن زیر قطعاتی است از این کتاب با اندکی تلخیص.
فاطمه یک "زن" بود،آنچنان که اسلامی میخواهد که زن باشد، تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.
وی در همه ابعاد گوناگون "زن بودن" نمونه شده بود.
مظهر یک "دختر" در برابر پدرش.
مظهر یک "همسر" در برابر شویش.
مظهر یک "مادر" در برابر فرزندانش.
مظهر یک "زن مبارز و مسئول" در برابر زمانش و سرنوشت جامعه.
وی خود یک "امام" است، یعنی نمونه مثالی یک تیپ ایده آل برای زن، یک "اسوه"، یک "شاهد" برای هر زنی که میخواهد " شدن خویش" را انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش،با مبارزه مدامش در دو جبهه داخلی و خارجی،در خانه پدرش، خانه همسرش، در جامعه اش، در اندیشه و رفتار و زندگیش " چگونه بودن" را به زن پاسخ می دهد.
در میان همه جلوه های خیره کننده روح بزرگ فاطمه، آنچه بیش از همه برای من شگفت انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگان و هم پرواز روح عظیم علی است.
او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگرنیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمان های بزرگش مینگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرار آمیزش و همدم تنهایی هایش.
این است که علی هم او را به گونه دیگری می نگرد و هم فرزندان او را. پس از فاطمه، علی همسرانی میگیردو از آنان فرزندانی می یابد، اما از همان آغاز فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا می کند، اینان را "بنی علی" می خواند و آنان را " بنی فاطمه".
شگفتا در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر.
و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونه دیگری می بیند، از همه دخترانش تنها به او سخت می گیرد (1) ، از همه تنها به او تکیه می کند، او را – در خردسالی – مخاطب دعوت خویش میگیرد.
خواستم از "بوسوئه" تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لوئی، از "مریم " سخن می گفت.
گفت : هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده اند.
هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب، ارزش های مریم را بیان کرده اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان، در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقه شان را به کار گرفته اند.
هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهره نگاران، پیکره سازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کرده اند.
اما مجموعه گفته ها و اندیشه ها و کوشش ها و هنرمندی های همه در طول این قرن بسیار، به اندازه یک کلمه نتوانسته است عظمت های مریم را باز گویند که " مریم مادر عیسی است."
و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم.
باز درماندم.
خواستم بگویم که " فاطمه دختر خدیجه بزرگ است." دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که " فاطمه دختر محمد (ص) است." دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که " فاطمه همسر علی است." دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که " فاطمه مادر حسنین است." دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که " فاطمه مادر زینب است." باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، این ها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.
پ.ن :
1- دیگر دختران پیغمبر، رقیه و ام کلثوم، در آغاز عروس ابولهب بودند و پس از بعثت به دستور وی پسرانش آن ها را طلاق گفتند تا هم به پیغمبر اهانت کرده باشند و هم او را در فشار روحی و مالی قرار دهند. عثمان که جوانی ثروت مند و از خانواده اشرافی بود رقیه را گرفت و با او به حبشه هجرت کرد، در مدینه رقیه مرد و سپس ام کلثوم را گرفت. لقب ذورالنورین – برای عثمان – از اینجاست.
2- پیشاپیش سالروز میلاد حضرت زهرا (س) و روز زن بر مادران، بانوان، همسران و بلکل همه عناصر اناث جامعه تبریک عرض میکنم.
نوشته
شده توسط رهرو در یکشنبه 87/4/2 و ساعت 12:55 عصر |
نظرات
دیگران()