سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پنج شنبه 103 آذر 1: امروز

یا حبیب من لا حبیب له
کم کم دارم اینروزا برا این سوال ذهنیم جواب مناسبی پیدا می کنم که چرا بعضی ها اینقدر اصرار دارند  تو دنیا "تنها" باشند یا اینکه حداقل اصرار دارند " خودشون رو تنها نشون بدن " !!!

واقعا تنهایی عالم بی نظیریه.

بیخود نیست که دکتر شهید مصطفی چمران، تنهایی را یکی از بزرگترین نعمت هایی میدونه که خدا بهش ارزانی داشته است.
بخشی از کتاب " بینش و نیایش " دکتر چمران رو در این آدرس بخونید بد نیست ( حتی اگه خوندینش باز هم یه بار - نه نه صدها بار -  به خوندنش می ارزه )
http://www.chamran.org/books/binesh-va-niayesh/5

 " تنهایی " دنیای جالب و زیبایی داره ........

البته منظورم تنهایی که بعضی هامون به دلایلی مثل " بد خلقی " ، " خود رو از دیگران بالاتر و بهتر دونستن " ، " به درد نخور بودن "، "حوصله دیگران رو نداشتن" و...... بهش دچاریم نیستا.

دقیقا منظورم تنهایی از جنس " کمال الانقطاع الی الله" و " من آنس بالله توحد" هست.
دست و دلم می لرزه برای رسیدن به این تنهایی....
خدایا نصیب هممون کن

 الهی هب لی کمال الانقطاع الیک
-------------------------

پ . ن : ببخشید اینقدر در هم برهم
یهویی شد، بدون فکر قبلی!


 نوشته شده توسط رهرو در چهارشنبه 86/9/7 و ساعت 1:36 عصر | نظرات دیگران()

یا کافی الفرد الضعیف

ماه مبارک با همه مهربونی ها و خوبی هاش رفت، مثل همه زمان های خوبی که معمولا می گذرونیم و معمولا هم قدر نمی دانیم و بعد غصه میخوریم.
چند مدتیه به وبلاگ هر کدوم از دوستان که سر زدم، اکثرا مطالبشون حاکی از رفتن ماه مبارک و از دست دادن فرصت و ... بود.

حتما در ماه مبارک، سریال های مناسبتی که از سیما پخش شد رو دنبال می کردید. چون به قدر کافی خیلی ها به نقد این مجموعه ها پرداختند، و ایضا چون در این حد و اندازه ها نیستم، دست به نقد برای مجموعه ها نبردم. مطلبی که در این فرصت میخواهم بنویسم نتیجه ذهنی بود که با بررسی یکی از این مجموعه ها به نام " اغماء " به آن رسیدم.
جدای از تمامی ایرادات فقهی و کلامی که به این مجموعه وارد کرده اند، به نظر حقیر درس بسیار حساس و اثر گذاری در این مجموعه گنجانده شده است"1" که توجه به آن خالی از لطف نیست.

به طور خیلی خلاصه، سریال، داستان پزشکی است که با فوت همسرش بر اثر وسوسه شیطان –البته در آخر سریال مشخص می گردد که شیطان بوده است – دچار شکی می گردد که در ابتدا با صحبتی که با یکی از همکارانش می کند در آستانه برطرف شدن شک قرار می گیرد. اما به ناگاه سر و کله دوستی که مدت هاست، غیب شده است در شبی بارانی پیدا می شود "2" که پزشک را با وسوسه های مختلفی مواجه می کند و....
نحوه مواجه شدن پزشک با وسوسه های شیطان بسیار قابل تامل است، ابتدا شیطان در هیات مردی ژولیده با پزشک وارد صحبت می شود و به صراحت از شک در وجود خدا و ... صحبت میکند که دکتر به راحتی پاسخ این وسوسه را داده و لی بعد در ادامه با ورود شخصی به نام الیاس، داستان ابعاد تازه ای به خود می گیرد. کسی که پزشک به عنوان الیاس می شناسد و اکنون نیز با چهره ای کاملا معصومانه و حالاتی عارفانه در کنار اون زندگی میکند، کسی نیست به جز شیطان در لوای یک عارف.

در ادبیات امروز جهانی به این مقوله "ALTERNATIVE" سازی اطلاق می گردد. دقیقا آنچه ما به عنوان " مذهب بر علیه مذهب " می شناسیم.

اکثر ماها در زندگی روز مره خود حتما با چنین وسوسه های شیطانی مواجه می شویم که در دید اول اصلا تشابهی با خواسته های شیطان ندارد اما با کمی مداقه....

اما در مقولات غیر شخصی و اجتماعی

همه خوانندگان گرامی جمله معروف " آمریکا شیطان بزرگ است " را از رهبر کبیر و فقید جمهوری اسلامی شنیده و قطعا بارها و بارها در این باره فکر کرده اند. پرداختن به خصیصه های شیطان و یافتن وجه تشابه شیطان و آمریکا مطلبی است که در این مختصر نمی گنجد. اما در این مقوله خاص، باید ببینیم طرح این شیطان بزرگ برای مبارزه با جوامع خدا باور چیست. "3"

آنچه حقیر بعد از مدتی دقت و بررسی – با بضاعت ناچیز خودم – برداشت کردم، این است که راهکار این شیطان بزرگ نیز برای مبارزه با جوامع خداباور – غیر اومانیسم – دقیقا همین مقوله "ALTERNATIVE " سازی می باشد.

واضح ترین دلیل حقیر بر این مدعی، دولت کنونی حاکم بر ایالت متحده آمریکا است. این دولت مذهب گراترین دولتی است که تا کنون در این کشور بر سر کار آمده است.

ادعاهایی همچون شروع کار هر روزه رئیس جمهور آمریکا بعد از اجرای مراسم ویژه مذهبی، تبریک های مناسبتی رئیس جمهور آمریکا به پیروان ادیان مختلف "4" و... نمونه هایی از این قضیه می باشد.
به عنوان مثال، در مناظره تلویزیونی دکتر احمدی نژاد با خبرنگار یکی از شبکه های آمریکایی، زمانی که دکتر احمدی نژاد از این خبرنگار پرسید، شما یکی از محاسن رئیس جمهورتان را بیان کنید، این خبرنگار با تاکید گفت : " اما آقای بوش یک فرد مذهبی می باشد !"

با این حساب می توان حدس زد که صورت جنگ های فرهنگی که در آینده نزدیک شاهد آنها خواهیم بود باید تغییر نموده و منتظر قرار گرفتن چهره های ظاهر الصلاح در مقابل بزرگان دینی و مکتبی باشیم. نمونه بسیار بارز آن را می توان در افرادی همچون آقای آیت الله !! کاظمینی بروجردی "5" که اظهاراتش را پس از دستگیری از شبکه های تلویزیونی ایران مشاهده کردیم، یافت.
و اصلا دور از انتظار نیست که در آینده ای بسیار دور دشمنان اسلام در پی علم کردن، مراجع تقلیدی در مقابل ولایت فقیه باشند و ای بسا که این مراجع حکم به بی دینی پیروان ولی فقیه و .... بدهند.

اما وظیفه ما چیست ؟
از دید ناقص حقیر
به طور بسیار مختصر :

1-      دعا، تضرع و خواستن از خدا ( سرنوشت طلحه و زبیر شدن و ..... در دین اسلام واقعا دردناک است.)

2-      بالا بردن سطح آگاهی و معرفت دینی، علمی و سیاسی

3-      پیروی از علمایی که دنیا ستیزی و زهد و تقوای ایشان مشخص می باشد.

4-      تمسک به دو ریسمان الهی، قرآن و عترت

5-      ....

و اما بعد
در جریان سخنرانی دکتر احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا، تشابهی بین این جریان و جریان مبارزه موسی (ع) با ساحران درگاه فرعون به ذهنم زد که به دلیل طولانی شدن مطلب از ذکر آن خودداری می کنم. فقط می دانم که کم کم زمان غرق شدن قوم فرعون رسیده است....

با پوزش به علت طولانی بودن مطلب

 ----------- 

پ.ن عنوان : عمو سام نماد ایالات متحده آمریکا می باشد.
پ.ن 1 : واقعا نمیدانم دست اندرکاران تهیه این مجموعه به این نکته دقت داشته اند یا خیر !
پ.ن 2 : در تمام فیلم این جمله از الیاس بسیار به یاد ماندی می نماید : همه میگن لطافت بارون، اما من میگم عشق بازی آسمون...
پ.ن 3 : از آیات قرآن چنین برداشت می شود که شیطان دشمن قسم خورده انسان است و انجام عملی به جز دشمنی از شیاطین جن و انس انتظاری نمی رود.
پ.ن 4 : در پیام تبریک رئیس جمهور آمریکا به مناسبت عید سعید فطر امسال، ایشان حلول سال جدید قمری را به مسلمانان تبریک گفته است !!!
پ.ن 5 : در زمان دستگیری این فرد، نزدیک به 1500 ایمیل حاوی نامه های محکومیت دستگیری و حمایت از وی !!!!! با الفاظ بسیار بسیار رکیک نسبت به سران نظام به پست الکترونیک INFO@Rahpouyan.com  و تعدادی از ایمیل های خبرگزاری ها و روزنامه های فعال کشور، رسید که بسیار قابل تامل می نماید.

 


 نوشته شده توسط رهرو در چهارشنبه 86/7/25 و ساعت 10:30 صبح | نظرات دیگران()

هو الطیف

اولا اعیاد گذشته و آینده مبارک باشه.

ثانیا

 

سایت خبری رهپویان





 

و اما :
به طور قطع یکی از کلماتی که هر انسانی – ولو در بدترین حالات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی – با آن سر و کار داشته، کلمه "بازی" است.

شب گذشته به خاطر مسابقات فوتبال بین واحدهای کانون، موقع مسابقه تیم آروی با تیم تدارکات به همراه تیم آروی به داخل زمین رفتم و همونجا وسط مسابقه این بحث به ذهنم رسید.

در مورد این کلمه با هر قشر از اقشار جامعه که صحبت کنیم، قطعا نظرات جالبی خواهند داشت. کودکان بسیار با آن موافقند و احتمالا هر چه سن و مشغولیت افراد بالاتر می رود کمتر در پی این کلمه خواهند بود.

اما نظر اسلام در مورد این کلمه چیست ؟

احتمالا اکثر خوانندگان گرامی آیه شریفه "  و ما الحیوة الدنیا الا لهو و لعب " رو خونده یا شنیده اند.

به تعبیر حقیر از دید اسلام کل دنیا، یک بازی است. یک بازی به بزرگی کل تاریخ زندگی بشری.پس طبیعتا همه ماها از روزی که پای بر این کره خاکی گذاشتیم به نحوی یک بازی را شروع کرده ایم.

آنچه مهم است نحوه بازی کردن ما در این دنیا است.

به این مطلب هم دیشب در حین انجام مسابقه بچه ها فکر می کردم.

- عده ای اینقدر سرگرم بازی می شوند که تمام اطراف را فراموش می کنند و تمام مدت بازی فقط و فقط سرگرم انجام اون هستند بدون توجه به بعد از بازی.

- عده ای بازی را به راستی بازی گرفته و از سر تفنن سرگرم بازی می شوند، کمی می دوند، کمی استراحت می کنند، کمی بازی می کنند و بعد از بازی هم حیران و گیج و خسته از بازی که حتی از اون لذت هم نبردند خارج می شوند.

و....


اما آیا دین اسلام در مورد اینکه ما به عنوان شرکت کنندگان در بازی دنیا چطور باید بازی کنیم هم نظری دارد ؟
چیزی که حقیر با مطالعات اندکم در مورد نظرات اسلام در این مورد فهمیدم اینه که دین اسلام به جدی گرفتن بازی دنیا تاکید زیادی دارد.

احتمالا چیزی که گفتم خیلی قابل تصور نیست.

اما برداشت من این است که اسلام دستور داده با قدرت و صرف تمام توانایی ها در راه این بازی بکوشیم، اما....

تنها چیزی که در این بین است، این است که این کلام با یک اما-ی بزرگ مواجه است و آن این است که :

" اللهم الرزقنی التجافی عن دار الغرور "

تجافی در نماز جماعت، حالتی است که امام در حال قرائت تشهد رکعت دوم یا چهارم است و ماموم به دلیل عقب بودن از امام، به نحوی که دست های خود را به روی زمین گذاشته و با دو زانه در حالتی بین نشستن و برخاستن – در عین حال آماده برخاستن و پر زدن – منتظر اتمام قرائت تشهد و سلام است.ضمن این که در این حالت بسیار تاکید شده است که ماموم زیر لب تشهد یا سلام نماز را تکرار نماید.

منظور از "دارالغرور" در این دعا، دنیا است، یعنی همین محل بازی است که در بالا اشاره شده است.

یعنی که باید یاد بگیریم به بهترین وجه در این دنیا، بازی کنیم، اما خود را به راحتی از دنیا جدا کنیم.

شاید دلیل استحباب قرائت تشهد و سلام در حالت تجافی توصیه به اجرای اعمال اهل دنیا به نحو دقیق و شبیه آن ها باشد.


و اما نتیجه :

- توصیه شده ایم به اجرای دقیق قوانین بازی دنیا

- توصیه شده ایم به دل نبستن و به نوعی آماده بودن برای پرواز به سمت جایگاه ابدی

- توصیه شده ایم به آباد کردن دنیا گویی که صدها سال در آن زندگی خواهیم کرد.

- توصیه شده ایم به دل کندن از دنیا گویی که تا ثانیه ای دیگر از آن رحلت خواهیم کرد.


----------

پ.ن بی ربط : بعد از ارائه فایل قرائت شعر توسط مقام معظم رهبری، دیروز خبرگزاری فارس نیوز، متن شعر را به همراه فایل آن ارائه کرده است.... 


 نوشته شده توسط رهرو در پنج شنبه 86/6/1 و ساعت 9:53 عصر | نظرات دیگران()

اصطلاحی که شاید خیلی از ماها و نه فقط ماها، بلکه بزرگتر از ماها در سطوح مدیریتی کلان، خیلی کم بهش توجه میکنیم.

مطمئنم که توصیه مشهور امام علی (ع) پیرامون داشتن نظم در زندگی رو شنیدید. " اوصیکم بتقواالله و نظم امرکم "

قطعا یکی از مصادیق داشتن نظم در زندگی، مدیریت بر زمان و وقت است.

حتما شنیدید که مشهوره نظامی ها منظم هستن، به قرارهاشون خیلی اهمیت میدن و...

این درسته که نظامی ها به دلایل حضور در عرصه های نظامی باید این خصوصیات رو داشته باشند، اما من فکر میکنم من و شمایی که ادعای مذهبی بودنمون میشه باید بتونیم کاری کنیم که این جمله سر زبان های بیفته : " بچه مذهبی ها منظم هستن، بچه مذهبی ها سر وقت کارهایی که باید رو انجام میدهند و..."

گرچه این امر بسیار توصیه شده است، اما باید قبول کنیم که واقعا در بین بچه مذهبی ها این اصل داره کمرنگ میشه.

خود من یکی از اونایی هستم که اکثرا بهم میگن مدیریت زمان نداری!

بیاید با هم تصمیم بگیریم این فرهنگ رو از خودمون شروع کنیم و به بقیه دوستانمون هم منتقل کنیم.

یک تصمیم گیری میخواد و یک عزم بر اجرا، همین!

ضیافت عشق، اعتکاف بزرگ جوانان

یک میهمانی به وسعت جوانی...

اعتکاف بزرگ جوانان


 نوشته شده توسط رهرو در چهارشنبه 86/5/3 و ساعت 1:30 عصر | نظرات دیگران()

قبلنا...!

کذب                          کذبا                         کذبوا
کذبت                        کذبتا                        کذبن
کذبت                        کذبتما                      کذبت
کذبت                        کذبتما                      کذبتن
  کذبت                      کذبنا

-----------------------------------------------

  
همین روزا... !

یکذب                         یکذبان                         یکذبون
تکذب                         تکذبان                         یکذبن
تکذب                         تکذبان                         تکذبون
تکذبین                       تکذبان                         تکذبن
اکذب                      نکذب


بعضیمون در نیت، بعضی در حرف، بعضی در عمل و بعضی در همه زندگی
برای همینه که همیشه عقبیم، هممون !!!!
تا وقتی که هم اینجوری بمونیم، وضع به همین منوال خواهد بود...


 نوشته شده توسط رهرو در پنج شنبه 86/3/17 و ساعت 12:29 عصر | نظرات دیگران()

هوالفتاح

للحق

سلام

ببخشید خیلی وقت نمی کنم بنویسم!!!اول چند تا مطلب :

بالاخره در سالروز میلاد حضرت زینب (س)، وب سایت حاج خانم راه اندازی شد. http://www.Etrenamaz.ir

- بحث مذاکره با آمریکا حسابی داغ هست. شمام نظر بدید : http://www.rahpouyan.com/forum/topic.asp?TOPIC_ID=5909

قرار بود در مورد موضوع  " ازدواج فرهنگی  "صحبت کنم.

خیلی فکر کردم چجوری شروع کنم، بالاخره تصمیم گرفتم خیلی ساده برم سر اصل مطلب.

راستش اصل کلمه "ازدواج فرهنگی" رو با واسطه از جناب استاد انجوی نژاد شنیدم. خب منظور چیه ؟

این ترکیب از دو کلمه ازدواج به معنی یک پیمان مقدس بین یک نفر مونث و یک نفر مذکر تشکیل میشه و هدف اصلی اون از دیدگاه اسلام " یافتن آرامش" (سوره الروم آیه 21) می باشد.

و کلمه فرهنگی، این کلمه در فرهنگ لغت ها دارای معانی بسیار زیادی هست و مراد ما از این کلمه در عبارت ازدواج فرهنگی، هم ناظر به ازدواج افراد فرهنگی هست و هم ناظر به محیط های فرهنگی است.

بلافاصله بعد از اتمام جنگ تحمیلی، حدود سالهای 70 -71، مبحث تهاجم فرهنگی و لزوم حضور در عرصه های فرهنگی برای مقابله با این تهاجم در کشور مطرح شد، کاری به این ندارم به اینکه حالا آیا اصلا به این قضیه درست پرداخته شد یا نه و ....

بحث من سر اون کسانی هست که لزوم حضور در این جبهه رو درک کردن و پا به این میدون گذاشتن. طبیعتا کانون هایی فرهنگی، پایگاههای بسیج، هیئت ها، مساجد و... از اصلی ترین این محیط ها برای تشکیل یک جبهه فرهنگی برای تقابل با تهاجم فرهنگی بودند.

به طور بسیار طبیعی، کار توسط بزرگتر ها ولی با محوریت جوان ها و نوجوان ها شروع شد و بعد از گذشت چند سالی و رشد سنی دست اندرکاران این محیط ها، در سال های اخیر اکثر این فعالان عرصه فرهنگ عمومی جامعه به سن ازدواج رسیدند.

بگذارید تعدادی از الفاظی که این روزها زیاد ممکنه از دوستانی که با هم کار می کردیم و ازدواج کرده اند می شنویم رو با هم ببینیم  : ( البته ممکنه خود ما هم از این جملات زیاد گفته باشیم. )

-          دیگه نمی رسم بیام، شرمنده زندگی خرج داره

-          زندگی متاهلیه دیگه، دیگه کار اینجوری فایده نداره

-          باید به فکر یه شغل نون و آب دار بیفتم

-          شوهرم اجازه نمیده دیگه بیام جلسه

-          خونواده شوهرم بهم گیر میدن اگر زیاد بیام

-          و....

یک بحثی هست پیرامون اینکه اصولا مسئولین اینگونه محیط های فرهنگی باید به فکر زندگی مادی نیروهاشون باشند، این صد در صد صحیح است ولی فعلا باهاش کاری نداریم.

من فکر میکنم نیازی به اثبات لزوم حضور تاریخی و سرنوشت ساز جوان های متعهد و متخصص در عرصه های فرهنگی نباشه !

به نظر من حالت ایده آل این است که فعالان عرصه فرهنگی که در دانشگاه ها،کانون های فرهنگی، مساجد، هیات ها، پایگاه های بسیج و... فعالیت می کنند، و قصد ازدواج دارند، گزینه های مورد نظر خودشون رو از بین همفکرها و یا حتی همکار هاشون انتخاب کنن.

این یعنی تشکیل یک زندگی که خیلی از معیارهای تشکیلش با معیارهای ازدواج های امروزی اصلا تطابق نداره. اگر دو نفر با نظرات یکسان که در یک محیط با هم پرورش یافته و دائم برای ترویج یک فکر و یک فرهنگ مشترک بخواهند با یکدیگر ازدواج کنند، طبیعتا ساده، بدون گناه، بدور از تجمل های مرسوم و... ازدواج کردن خیلی براشون سخت نخواهد شد.

اما مزایای تشکیل یک ازدواج فرهنگی :

-          درک متقابل حرفه ای ( شغلی ) از طرفین، به نحوی که در اکثر موارد ذائقه هر دو طرف شبیه یکدیگر بوده و از خیلی از درگیریها و ناراحتی های اول ازدواج جلوگیری خواهد شد.

-          کمک و همفکری به یکدیگر در مشکلات و تصمیم گیریها

-          انتقال بسیار ساده و شفاف تجربیات به یکدیگر و طبیعتا روشن شدن زوایای تاریک اعمال برای هر یک از طرفین

-          تشکیل گروه های مزدوجین فرهنگی و بتبع اون تشکیل جوامع کوچک فرهنگی و گروهای دوستی خانوادگی که همگی بر اساس معیارهای مشترک وارد زندگی شده اند و فراهم آمدن محیط سالم برای رشد فرزندان

و معایبش :

-          افراط هر یک از طرفین در سر سپردن به مشاغل فرهنگی خود، ممکنه علاوه بر ایجاد دلخوری های طبیعی در زندگی مشترک، باعث زده شدن طرف مقابل از کارها و محیط های فرهنگی بشه به نحوی که ممکنه بعضا طرف مقابل حضور در این دسته فعالیت ها را برای خود قدغن کند.

-          افراط هر دو نفر و ایجاد دلمشغولی های زیاده از حد و اندازه های خواسته شده، باعث میشه که این زوج از پرداختن به وظایف اصلی خودشون باز بمونن، وظایفی مثل تولید مثل و بچه دار شدن، صله ارحام و رسیدگی به امور خانواده های طرفین و ....

-          در صورت عدم حرکت به سوی رشد و تعالی فکری و معرفتی، ممکنه بعد از چند سال این کانون خانواده تبدیل به یک محیط دگم، عقب افتاده فکری و ... بشود که به هیچ وجه محیط مناسبی برای تربیت فرزند با توجه به معیارهای اسلامی نیست.

و اما دوستانی که ازدواج کرده اند و فکر میکنند که مثلا ممکنه ازدواجشون فرهنگی ( با این تعبیری که عرض شد) نباشه، قضیه خیلی خیلی ساده هست. یکی از زوجین علاقمند به حضور در عرصه های فرهنگی و دیگری بی علاقه و یا بی توجه ...

در اینگونه مواقع فردی که علاقه داره زندگی خودش رو تبدیل به یک زندگی فرهنگی بکنه و همسرش هم وارد عرصه های فرهنگی بشه، بهترین راه براش اینه که با اخلاق و خلق و خوی مناسب اسلامی و فرهنگی، آرام آرام همسر رو وارد چنین محیط هایی نماید. فکر میکنم اگر واقعا کسی بخواد این امر شدنی است ولی شاید یکسال صبر و کار دقیق فرهنگی برای آموزش و علاقمند کردن طرف مقابل نیاز باشه.( البته برای آقایون این امر ساده تر هست تا خانم ها )

نمیدونم تونستم حق مطلب رو ادا کنم یا خیر، به هر حال چیزی که به ذهن ناقص من میرسید این بود، ببخشید اگر ضعیف و پر نقص بود. 


 نوشته شده توسط رهرو در چهارشنبه 86/3/2 و ساعت 2:3 عصر | نظرات دیگران()

 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقل مکان
[عناوین آرشیوشده]